نوشته های وبلاگ
احوال نا خوش پنجشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۴ 22:15 توسط انار  | 

سلام.

ساعت ۷ رفتم آمپول نرگس رو بزنم، دو ساعت همونجا موندم.

چند تا چیز وحشتناک شنیدم و حالم یه جوریه.

یکیش ماجرای قتل یکی از روستاییای بچه مردمشون.

یکیشم این بود که مامانم میگفت تو مترو یه خانومه بود دستاش داشت میلرزید، پرسیدیم چی شده؟ گفت تو مترو یکی دست بچم رو گرفته بود داشت میبردش بیرون.(میدزدیتش)

بچه دزدی زیاد شده و علی یکسره بین خونه خودمون و مامانم در رفت و آمده. باید ازین به بعد صبح پاشدم چفتک در رو بندازم.


آخرین نوشته ها
چهارشنبه بیست و یکم آبان ۱۴۰۴دلتنگی❤️‍🩹 
سه شنبه بیستم آبان ۱۴۰۴شبکه امید 
سه شنبه بیستم آبان ۱۴۰۴با پلخمون نگات، چغک دلومه زدی... 🐦 
دوشنبه نوزدهم آبان ۱۴۰۴صدا 
دوشنبه نوزدهم آبان ۱۴۰۴پینوکیو🤥🥄 
یکشنبه هجدهم آبان ۱۴۰۴سوال... ❓ 
یکشنبه هجدهم آبان ۱۴۰۴چابلوسی😁 
یکشنبه هجدهم آبان ۱۴۰۴با شعور😌 
شنبه هفدهم آبان ۱۴۰۴نمیدونم چه عنوانی بذارم💘 
جمعه شانزدهم آبان ۱۴۰۴امروز جمعه بود ❔