نوشته های وبلاگ
بی سواد جمعه پانزدهم مهر ۱۴۰۱ 12:13 توسط انار  | 

سلام.

دلم میخواد برم بیمارستان اگه راهم ندادن سرشون کلی سر و صدا کنم.

ولی خوب حین سر و صدا کردن احتمالا خودمم سکته میکنم.

دلم میخواد کلی فحش بدم به اون پرستاری که نذاشت دو دقیقه بابام رو ببینم.

دلم میخواد کلی فحش بدم بهشون که دفعه پیش،قبل مرخص کردنش یه چکاپ نگرفتن و با همون عفونت ریه که ما روحمونم خبر نداشت فرستادنش خونه.

دلم میخواد کلی فحش بدم بهشون که تو نسخش سرم ننوشته بودن و موقع مرخص کردن درست توضیح ندادن از وضعیتش.

دلم میخواد کلی فحش بدم اون پرستار بی سوادی که اومد خونمون و گفت قندش دویسته،دویست خوبه.

دلم میخواد کلی فحش بدم به اون دکتر بی سوادی که اومد خونمون و فهمید قند داره و بهش داروی تقویتی داد که باعث شد کلیه هاش شوک بشن.

وگرنه سکته مغزی رو چه به دیالیز، چه به آی سی یو؟

اگر اون بیسوادایی که کلی درس خوندن و مدرک دکتری و پرستاری گرفتن و به امثال من میگن بی سواد و زاغه نشین و هزار کوفت و زهر مار دیگه زودتر تشخیص داده بودن عفونت ریش رو، عفونت کلیش رو الان رو به بهبودی بود.

بابام اونقدری قوی بود که از سکته سخت و شدید بگذره .ولی با این عفونتا داغونش کردن.


برچسب‌ها: انار عصبانی# پدر

آخرین نوشته ها
چهارشنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۴بارون 
چهارشنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۴هوا 
سه شنبه یازدهم آذر ۱۴۰۴روز اول 
سه شنبه یازدهم آذر ۱۴۰۴عجیب غریب 
دوشنبه دهم آذر ۱۴۰۴قهر الکی 
دوشنبه دهم آذر ۱۴۰۴دیوانگی 
یکشنبه نهم آذر ۱۴۰۴قرمه سبزی 
یکشنبه نهم آذر ۱۴۰۴اگه انار مرد 
یکشنبه نهم آذر ۱۴۰۴بی خوابی 
شنبه هشتم آذر ۱۴۰۴ریش