نوشته های وبلاگ
😐 شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۲ 16:47 توسط انار  | 

سلام.

چون روضه خون خانوم بود یه ضبط جلو در گذاشتن صدا بلند، مداحی، که صداش بیرون نره و نا محرم نشنوه.

بلندگوشم خیلی اکو داشت. من که چیزی متوجه نشدم از روضش😐

+بچه مردم به مامانش گفته خودم زن و بچم رو میارم.

خونه ها رو جمع کردم فقط جارو کردن مونده.

چادرمم شستم و گذاشتم خشک بشه.

لباسای علی رو هم کنار گذاشتم که اگه قرارشد بریم، زود حاضر بشیم.


آخرین نوشته ها
دوشنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۴پاشنه 
دوشنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۴دارم کم میارم. 😫 
یکشنبه یازدهم آبان ۱۴۰۴پی پی پیو🤥 
یکشنبه یازدهم آبان ۱۴۰۴مناسبت🎂 
یکشنبه یازدهم آبان ۱۴۰۴تب🤒 
شنبه دهم آبان ۱۴۰۴خواب 😴 
شنبه دهم آبان ۱۴۰۴ویروس 
شنبه دهم آبان ۱۴۰۴بخاری🔥 
شنبه دهم آبان ۱۴۰۴دوباره🍪 
شنبه دهم آبان ۱۴۰۴امروز