عید دیدنی زورکی
دوشنبه یازدهم فروردین ۱۴۰۴ 14:18 توسط انار
|
سلام.
ظهر رفتم خونه مامانم، دیدم داییا اونجان.
اومدم خونمون، خونه رو به روش تلنبار کردن توی اتاق جمع کردم. ظرفا به جز قابلمه سنگی رو شستم، گاز و اپن رو تمیز کردم، در یخچال رو بعد از یکماه تمیز کردم. میوه شستم و داییا رو با اصرار آوردم خونم. دو دقیقه نشستن و رفتن به داییای خودشون سر بزنن.
بعد از ظهر ما بریم خونه داییام.
بچه مردم که دایی و خاله نداره. داداشا و آبحی و باباشم که دورن. میمونه مامانبزرگش. اونجا هم یه سر میریم.
ان شاءالله.
بازم عیدتون مبارک.
+معصومه دیشب با قطره تبش قطع شد. باز صبح تب کرد و بهش قطره دادم.
خدا کنه حد اقل دندون در بیاره. شکمش شل شده.
