سلام.
امروز ده دقیقه به ۷ با تق و توق بچه مردم بیدار شدم.
یکی دو ساعت یکسره سرم توی گوشی بود. بچه ها بیدار شدن، چای گذاشتم، صبحانه خوردیم.(به جز معصومه که اشتها نداره)
بعد کیک فنجونی درست کردم. ۴ تا شد. تا درست شدنش رفتم توی حیاط و مقدار زیادی از حیاط رو جارو کردم.
بعد اومدم زیر قابلمه رو خاموش کردم و نفری یه فنجون کیک خوردیم. معصومه هم داره کیک میخوره خدا رو شکر. دیروز هیچی نخورد.
اتاق، سینک، سالن ترکیده. به شدت دلم میخواد بخوابم. مایه فلافل توی فریزر داشتیم، اون رو در آوردم، ببرم خونه مامانم دخترا درست کنن.
+امروز علی میگفت از توی یخچال پنیر بده بهم(پنیر توی سفره بود و توی یخچال نداشتیم) گفتم نمیام.
بعد گفت الان کی میاد برام پنیر بده؟ آره، الان انار برام صبحانه میده، آفرین انار. پاشو بیا.
من و بچه مردم هیچوقت اینجوری گولش نزدیم. فکر کنم از مامان بچه مردم یاد گرفته 😂
برچسبها: تربچه و پیازچه
