بی خوابی
یکشنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۴ 23:53 توسط انار
|
سلام.
سر شب یکم میخواستم بخوابم(معصومه خونه مامانم خواب بود)
علی خوابید و ساعت ده بیدار شد.
هیچی دیگه بچه مردم الان خستست و خوابش میاد. علی دیگه نمیخوابه.
منم فکر کنم یکم خوابم برده که تا الان دووم آوردم. عروس زود زنگ زد گفت بیا دخترت روببر.
+بچه مردم گفت امروز برای بار هزارم عمو شده.
