نوشته های وبلاگ
یهویی سه شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۲ 2:52 توسط انار  | 

سلام.

امروز طی یه حرکت ناگهانی، فرشای مامانم رو جمع کردن، آوردن توی حیاط ما و شستن.

بعدم داداشم و محسن رو گذاشتن خونشون رو رنگ بزنن.

منم اون اولش که معصومه دست زهرا بود، پا شدم قفسه های آشپزخونه و ظرف نمک و چای خشک رو شستم، گازمونم تمیز کردم. لباسای شستت شده دیروز رو هم تا کردم گذاشتم سر جاشون.

قرار بود پنجشنبه مامانم سفره حضرت ابالفضل بندازه، گفت یا حیاطتون رو فرش میکنیم مهمونا رو میاریم اینجا، یا میریم خونه عروس.

گفتم آره بیاین.

خیلی دلم میخواست جا ادویه هامم بشورم، اما نشد. حالا باز اگه بشه فردا میشورم.

فکر کنم باید کارای خونه تکونی رو بنویسم، کم کم انجام بدم.

امشب محسن و بچه مردم پیش داداشم، خونه داداشم خوابیدن، بچه ها و بقیه خونه ما. خونه مامانمم که خالیه.

عه فردا تولد بچه مردمه. میخواستم توی تنور مامانم کیک بپزم، اما نه تخم مرغ داریم، نه موقعیت کیک پختن. پولم ندارم. یعنی یکم هست که احتمالا چون بچه مردم هنوز حقوق نگرفته، میره برای پوشک معصومه. مگر اینکه این کاری که داره از دیروز میزنه و فردا تموم میکنه، بهش پولش رو بده. چون دوست داداشمه، امکان داره زود نده.

++چقدر خوابم میاد 🥱

+++پولش رو داد.

ولی بازم نشد برم کیک بخرم. همه سرمون شلوغ بود.


برچسب‌ها: کارخونه# خونه

آخرین نوشته ها
دوشنبه دهم آذر ۱۴۰۴دیوانگی 
یکشنبه نهم آذر ۱۴۰۴قرمه سبزی 
یکشنبه نهم آذر ۱۴۰۴اگه انار مرد 
یکشنبه نهم آذر ۱۴۰۴بی خوابی 
شنبه هشتم آذر ۱۴۰۴ریش 
شنبه هشتم آذر ۱۴۰۴دختر طلا 
جمعه هفتم آذر ۱۴۰۴نوبت مایه برِم مهمونی 
پنجشنبه ششم آذر ۱۴۰۴خرماسردگی  
پنجشنبه ششم آذر ۱۴۰۴دانمارک 
چهارشنبه پنجم آذر ۱۴۰۴مهمون یهویی